روز پانزدهم اوت ۲۰۲۱ دولت جمهوری اسلامی افغانستان سقوط کرد؛ اشرف غنی، رئیس جمهور و مقامات بلندپایه دولت او گریختند و ارگ ریاست جمهوری به دست نیروهای طالبان که بر اساس مذاکرات صلح، گویا بیرون دروازههای کابل مستقر بودند، افتاد. در ظرف چند ساعت شهر به آشوب کشیده شد و ساکنان کابل سراسیمه به سوی فرودگاه و معبرهای خروجی شهر هجوم بردند.
در حالی که جامعه جهانی در بهت و شگفتزدگی به سر میبرد، کشورهای همسایه افغانستان از جمله پاکستان، چین و ایران بیش از همه ابراز خشنودی کردند. دلایل هر یک از این کشورها مشخص بود: ایران از فروپاشی دولتی که ۲۰ سال تحت حمایت غرب به ویژه آمریکا بود، خشنود بود؛ پاکستان بعد از چند دهه توانسته بود به آرزوی دیرپای خود یعنی ایجاد حیاط خلوت سیاسی و ایجاد گذرگاه اقتصادی به آسیای مرکزی برسد؛ چین نیز از این که پایگاههای آمریکایی از بیخ گوشش جمع شده بود، خوشحال بود.
چرا ایران طالبان را به رسمیت نشناخت؟
برخلاف دوره قبل در دهه ۹۰ میلادی، حکومت طالبان این بار حتی از سوی حامیانش به رسمیت شناخته نشد. در سال ۱۹۹۶ طالبان با تصرف کابل و بعد مزارشریف که پایتخت دولت ائتلاف شمال بود، سریعا از سوی پاکستان، عربستان سعودی و امارات متحده عربی به رسمیت شناخته شد. این بار اما، پاکستان هر چند به شدت از قدرتگیری طالبان به وجد آمد و حتی رئیس سازمان اطلاعات خود را برای تثبیت وضعیت به سرعت به کابل فرستاد، اما از به رسمیت شناختن حکومت طالبان سر باز زد و آن را به رای جمعی جامعه بینالمللی موکول کرد.
جمهوری اسلامی ایران نیز هیچ عجلهای در به رسمیت شناختن طالبان ندارد؛ وضعیت کنونی به نفع آن است. روابط کنسولی همانند گذشته است. با کنارهگیری عبدالغفور لیوال سفیر دولت اشرف غنی، عبدالقیوم سلیمانی معاون سفارت و برادرزاده محمد اسماعیل خان، یکی از متحدان اصلی ایران، به سرپرستی سفارت گماشته شد. منابع مختلف میگویند که سلیمانی با امضای امیر خان متقی، وزیر خارجه طالبان، در این مقام ابقا شد.
محمد اسماعیل خان، از فرماندهان مجاهدین، نفوذ گستردهای در غرب افغانستان دارد. او با تصرف شهر هرات به دست طالبان اسیر شد و اندکی بعد رها گردید و به مشهد رفت. اسماعیل خان، در زمان حاکمیت پیشین طالبان نیز دستگیر شده بود که به طور نامعلومی از زندان قندهار گریخت.
با این حال، وزارت خارجه و مقامات ایران همواره بر تشکیل دولت فراگیر متشکل از اقوام و گروههای سیاسی دیگر تاکید کردهاند. این به آن معنا است که ایران نمیخواهد تا کارتهایی را که به طور سنتی با آنها در عرصه سیاست افغانستان بازی میکرده، از دست بدهد؛ نیروهایی که کم و بیش در چهار دهه گذشته با تهران تعامل داشتهاند؛ بیش از همه، احزاب تاجیکبه ویژه جمعیت اسلامی افغانستان و احزاب هزاره شیعه. هر چند طی یک سال گذشته این احزاب غالبا وضعیتی منفعل داشتهاند، اما انتظار میرود تا دوباره در آینده سیاسی افغانستان نقش بازی کنند.
روایت مشابه ایران و غرب از طالبان "مدرنمالیشده"
در ادبیات رسانهای و سیاسی غرب، حتی پیش از سقوط کابل، مفهوم "طالبان ۲" به عنوان طالبان تغییریافته و مدرنشده، وارد شده بود. نکته اساسی این مفهوم این است که طالبان ۲۰۲۱ با طالبانی که در دهه ۹۰ میلادی قدرت را در دست داشتند، فرق دارند و این گروه حالا سعی میکند تا به موازین بینالمللی پایبند باشد؛ تصوری که در یک سال گذشته خلاف آن ثابت شد.
ایران نیز همانند غرب سعی کرد تا این ذهنیت را القا کند و به نوعی گروه طالبان را "تطهیر" کند. این تلاش گاه صراحت واکنشبرانگیزی داشته است. احمد نادری، نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی، چند ماه قبل از سقوط کابل، طالبان را "جنبش اصیل منطقه" خواند و گفت:«همکاری با طالبان میتواند به گسترش ثبات در جامعه افغانستان و جلوگیری از نفوذ گروههایی همچون داعش منجر شود».
این در حالی است که ایران برای تعامل با گروه طالبان نیاز داشت تا چنین رویکردی را پیش بگیرد تا پاسخی به اذهان عمومی شهروندانش داشته باشد؛ شهروندانی که کشته شدن دیپلماتهای ایرانی در سال ۱۳۷۷ در مزارشریف را فراموش نکردهاند. قتل دیپلماتهای ایرانی در حالی رخ داد که به گفته برخی منابع، ایران از طریق کانالهای دیپلماتیک پاکستان از شورشیان طالبان خواسته بود تا امنیت دیپلماتهایش تضمین باشد.
روایت مشترک و مشابه غرب و ایران از "طالبان ۲" یا به گفته جواد لاریجانی، مقام سابق وزارت خارجه ایران "طالبان مدرنمالیشده"، با عملکرد این گروه کمرنگ شد. طالبان در افغانستان زنان را از کار منع کردند و مدرسه دختران کلاس ششم به بالا را مسدود کردند. رفتار این گروه با اقلیتهای قومی و مذهبی نیز متفاوت از دوره قبل حاکمیتش نبوده است. علاوه بر این، نیروهای این گروه بارها با مرزبانان ایرانی درگیری مرزی داشتهاند.
محورهای سیاست ایران در قبال طالبان
حداقل چهار نکته سیاست فعلی ایران در قبال طالبان را تشکیل میدهد: مسئله حقابه، موج جدید مهاجرت، تهدید داعش و درگیریهای مرزی. در واقع این چهار مسئله سود و زیان تعامل ایران با طالبان را تعیین میکند.
آب
برخلاف اشرف غنی که هنگام افتتاح سد کمال خان (تقریبا پنج ماه قبل از سقوط کابل) در استان نیمروز افغانستان گفته بود "آب را در مقابل نفت به ایران میدهد"، طالبان موضع نرمتری را پیش گرفتند و حداقل در مکالمات سیاسی همواره تاکید کردهاند که حقابه ایران تضمین شده است. اما به نظر میرسد در عمل این چنین نبوده و آب کافی از رودخانه هیرمند به دریاچه هامون نرسیده است. این امر با واکنش تند مقامات بلندپایه ایران روبرو شد.
ابراهیم رئیسی، رئیس جمهوری اسلامی ایران، روز پنجم مرداد امسال در جلسه هیأت وزیران با اشاره به حقابه ایران از رودخانه هلمند گفت که جمهوری اسلامی در خصوص پیگیری "حقوق ملت" خود به هیچ عنوان کوتاه نمیآید.
اندکی بعد خبرگزاری فارس به نقل از حسین امیرعبداللهیان، وزیر خارجه ایران، خبر داد که او در گفتوگوی تلفنی با امیرخان متقی، سرپرست وزارت خارجه طالبان، گفته است که «اگر مسئله حقابه ایران از هیرمند با سرعت و جدیت حل نشود، در سایر حوزههای همکاری آثار منفی خواهد داشت». او همچنین پیشنهاد کرد که ایران میتواند با تشکیل تیم فنی و عملیاتی مشترک، مسیر رودخانه را به مجرای درست آن برگرداند.
مسئله ژئوپولتیک آب برای ایران حیاتی است، زیرا استانهای شرقی ایران متاثر از شرایط اقلیمی و مدیریت آب در افغانستان هستند. اوایل دهه ۵۰، توافقنامهای بر سر حقابه بین ایران و افغانستان امضا شد، اما با این حال، مسئله آب همواره چالش جدی بین دو کشور بوده است.
مهاجران
در پی مهاجرت شتابزده و گسترده از افغانستان در نتیجه قدرتگیری طالبان، برخی رسانههای ایران ادعا کردند که شمار مهاجران افغانستانی در ایران به ۸ میلیون رسیده است؛ رقمی که جامعه میزبان را که تحت تحریمهای شدید اقتصادی به سر میبرد، با شوک و حیرت روبرو کرد. برخی از صاحبنظران نیز گفتند که "ایران توسط افغانها اشغال شده". این مسئله واکنش تندی را در برخی مناطق ایران در پی داشت.
با این حال، سید مجید میراحمدی، معاون امنیتی و انتظامی وزارت کشور ایران، اوایل تیرماه اعلام کرد که شمار اتباع افغانستانی که به طور مجاز و غیرمجاز در ایران حضور دارند، بین ۴ میلیون و ۳۰۰ هزار تا ۴ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر است.
ایران میزبان و مقصد اصلی مهاجرتهای شتابزده سیاسی و اقتصادی برای شهروندان افغانستان در چهار دهه گذشته بوده است. هر بار که قدرت در کابل دست به دست شده، موج بزرگی از مهاجران به سوی ایران سرازیر گشته است. اولین موج مهاجرت در پی کودتای کمونیستی در اوایل دهه ۶۰ بود؛ پس از آن جنگ داخلی و قدرتگیری نخست طالبان در نیمه دوم دهه ۷۰ بود.
جمهوری اسلامی هر چند تجربه ۴ دهه میزبانی مهاجران افغانستان را دارد، اما به دلیل نبود سیاست روشن و واضح مهاجرت در این کشور، سرازیر شدن موجهای جدید و تحریمهای اقتصادی، از این پدیده اجتماعی متاثر میشود.
داعش
حملات زنجیرهای به مساجد شیعیان در کندز و قندهار و حملات هدفمند به شیعیان و هزارهها در ۱۲ ماه گذشته نشان میدهد که علیرغم کوچک شمردن گروه داعش، شاخه خراسان این گروه به خوبی از خلأ قدرت در افغانستان سود میبرد. حمله به سه روحانی در حرم امام رضا که شدیدا تحت کنترل امنیتی قرار دارد، نشان داد که هواداران داعش به صورت سازمانیافته یا انفرادی سعی میکنند تا انتقام جنگ سوریه را از ایران بگیرند.
سازماندهی و یارگیری گروههایی مانند داعش یقینا زمانبر است و اگر تاکنون به حملاتی کمهزینه در داخل افغانستان بسنده کرده، به معنای سکوت این گروه در میانمدت و درازمدت نیست.
محمد جواد لاریجانی، معاون اسبق وزارت امور خارجه و مدیر پژوهشگاه "دانشهای بنیادی" میگوید که جمهوری اسلامی میتواند به طالبان "کمک اطلاعاتی" کند تا در برابر داعش بایستد. او در دسامبر ۲۰۲۱ حمایت فرضی تهران از احمد مسعود را هم "فرصتسوزی" خواند. به باور لاریجانی و احتمالا بسیاری از مقامات ایران، رویکرد گروه طالبان در قبال گروههای قومی و مذهبی افغانستان با داعش تفاوت ماهوی دارد.
درگیری مرزی
در ۱۲ ماه گذشته بارها درگیری مرزی طالبان با مرزبانان ایرانی گزارش شده است. در آخرین مورد، روز ۹ مرداد در منطقه مرزی ولایت نیمروز افغانستان و سیستان و بلوچستان درگیری مرزی رخ داد که در گزارشهای اولیه گفته شد، حداقل دو نیروی طالبان در تبادل آتش با مرزبانان ایرانی کشته شدند.
میثم برازنده، فرماندار شهرستان هیرمند، گفت که این درگیری تلفاتی نداشته است. با این حال، در واکنش به این درگیری، ناصر کنعانی، سخنگوی وزارت خارجه ایران، گفت که «طالبان شناخت درستی از مرز دو کشور ندارند».
یک ماه پیش نیز در درگیری مشابهی در همین منطقه، گروهبان محمدی صیادی، مرزبان ایرانی، کشته شد. مقامات این شهرستان گفتند که صیادی در درگیری با "اشرار" کشته شده؛ بدون این که نامی از جنگجویان طالبان ببرند.
سایت خبرآنلاین روز ششم اردیبهشت ویدیویی را منتشر کرد که از حرکت لشکر ۸۸ زرهی زاهدان به سوی مرز افغانستان خبر میداد. سه روز پیشتر، پایانه مرزی دوغارون به دلیل درگیری مرزبانان با نیروهای طالبان بسته شده بود.
ایران به کدام جناح طالبان نزدیکتر است؟
صفبندیهای سیاسی در بین طالبان با قدرتگیری این گروه بیشتر نخنما شد. هر چند طالبان سعی دارد وانمود کند که هیچ رقابتی در صف رهبری آن وجود ندارد، با این حال کارشناسان میگویند، حداقل دو جناح در حکومت طالبان دیده میشود: جناح ملا برادر که غالبا متشکل از پشتونهای جنوبی و قندهار است؛ و جناح حقانی که متشکل از پشتونهای مشرقی و مناطق قبایلی است.
ملا عبدالغنی برادر که گفته میشود رویکردی میانهرو در رهبری طالبان دارد، در سال ۱۳۹۲ از زندان پاکستان آزاد شد تا روند صلح در افغانستان تسهیل شود. او که در گفتوگوهای صلح قطر در صدر میز مذاکره حضور داشت، پس از تصرف کابل به حاشیه رانده شد و ملا حسن آخند، فردی گمنام، به عنوان نخستوزیر گماشته شد.
گفته میشود ملا برادر در پی تصرف کابل اصرار داشته تا طالبان به معاهده صلح قطر پایبند باشد و در ساختار دولت جدید افراد و جناحهای سیاسی دیگر را نیز شامل کند، اما این خواست با مقاومت سرسختانه حقانیها روبرو شده است. حقانیها که قدرت را خارج از چارچوب مذاکرات به دست آورده بودند، دلیلی نمیدیدند تا به گروههای قومی و سیاسی دیگر سهم بدهند.
یک ماه پس از تصرف کابل گزارشهایی مبنی بر درگیری فیزیکی در رهبری این جناح منتشر شد. گفته شد که خلیلالرحمان حقانی در مشاجرهای که در ارگ ریاست جمهور رخ داد، با دست به سینه ملا برادر ضربه زده است که در پی آن محافظان دو طرف به یکدیگر شلیک کردهاند و چند نفر کشته و زخمی شدهاند. پس از این درگیری ملا برادر به قندهار رفت، اما مدتی بعد به کابل بازگردانده شد.
ایران اگر چه پیش از تصرف کابل نیز با برخی گروههای کوچک طالبان در تماس بود، با این حال، در شرایط کنونی سعی میکند تا به ملا عبدالغنی برادر نزدیکتر باشد؛ به همان اندازه که پاکستان به حقانیها نزدیک است.
کشته شدن ایمن الظواهری، رهبر القاعده، در کابل توسط هواپیمای بیسرنشین آمریکایی بیش از پیش نشان داد که بخشی از بدنه حاکمان کابل هوادار گروههای تروریستی برونمرزی است. حضور الظواهری در منطقه "شیرپور" کابل که منطقه سبز و حفاظت شده پایتخت است، تردیدی باقی نگذاشت که حضور او بدون هماهنگی مقامات ارشد طالبان امکانپذیر نبوده است.
پس از قتل الظواهری شکاف بین شاخههای جنوبی و مشرقی طالبان بیشتر شد؛ برخی منابع غیررسمی گفتند حقانیها که گویا به الظواهری پناه داده بودند، ملا یعقوب وزیر دفاع و پسر ملاعمر را متهم کردند که در سفر اخیرش به قطر، جای الظواهری را لو داده است. زلمی خلیلزاد، نماینده امریکا در مذاکرات صلح هم گفته است که احتمال دارد برخی از مقامهای طالبان به آمریکا کمک کرده باشند.
آیا در کشاکش قدرت و جنجالهای درونی طالبان، افغانستان تحت حاکمیت این گروه، آنگونه که ابوالفضل ظهرهوند، سفیر سابق ایران در کابل، میگوید "در حال تبدیل شدن به یک سیاهچاله امنیتی" نیست؟ بیثباتی سیاسی، فقر گسترده، ناامنی و رشد گروههای افراطی رویکرد ایران در قبال طالبان را در آینده با چایشهایی جدی روبرو خواهد کرد.