سال ها پیش، وقتی برای اولین بار وارد افغانستان شدم، از جمله چیزهای عجیبی که دیدم اتومبیل های لوکسی بودند که با زنگوله و پوپک تزئین شده بودند. بعدها که اتومبیل های چند ده هزاری "لکسس" وارد کابل شد، رانندگانی را هم دیدم که پیراهن تنبان افغانی داشتند، نصوار می کشیدند و آهنگ قطغنی را با صدای بلند گوش می کردند؛ گاهی هم کنار خیابان "شهر نو" پارک می کردند تا همان گوشه ها "قضای حاجت" کنند.
روزهایی که کابل را ترک می کردم، چنین شگفتی هایی رنگ و رو باخته بودند. دیگر از این که زنگ موبایل کسی "الله اکبر" باشد تعجب نمی کردم؛ یا این که گره نکتایی فلانی زیر انبوه ریشش گم شود. خلاصه برداشت من این شد که "فرهنگ غنی افغانی غالب است و هر آنچیزی که وارد این مرز و بوم شود، بیدرنگ افغانیزه می شود؛ چه اتومبیل بنز باشد، چه موبایل اپل".
امروز ماجرای "عبدالله و غنی" دو دکتر باسواد مملکت باز مرا به یاد "افغانیزه شدن" پدیده ها انداخت. جان کری، پس از دو روز سر و کله زدن با این بزرگان سرانجام گفت که پس از شمارش کل آرا، فرد برنده باید بلافاصله "دولت وحدت ملی" اعلام کند. اگر این یک امر آمرانه از سوی کاخ سفید باشد، به چشم؛ اما اگر راهکاری دموکراتیک برای حل بن بست دموکراسی نوپای افغانستان باشد، جای بحث دارد.
اول این که نظام سیاسی افغانستان، نظام پارلمانی نیست که در آن احزاب بر حسب تعداد کرسی ها، گاه دولت ائتلافی تشکیل دهند و به جبر یا رضا، برنامه های خود را تلفیق کنند؛ آنچنانی که فعلا در آلمان "ائتلاف بزرگ" از دشمنان دیرینه یعنی سوسیال دموکرات ها، دموکرات مسیحی ها تشکیل شده است. وقتی نظام ریاستی است، طبق قانون یکی از نامزدان برنده میدان می شود و بر اساس برنامه خود کابینه و حکومت تشکیل می دهد. تکلیف بازنده ها مشخص است؛ آنان چون موفق نشدند و برنامه سیاسی شان مورد توجه رای دهندگان قرار نگرفته، باید تا دور بعد صبر کنند و یا در قالب "اپوزیسیون قانونی" به تبلیغ و رقابت بپردازند.
دوم این که اگر قرار است بین دو کاندیدا "دولت وحدت ملی" شکل بگیرد، چه لزومی دارد که چند میلیون رای دوباره باز شماری شوند. چه لزومی دارد که جامعه افغانستان در بلاتکلیفی به سر ببرد؛ اصلا چه لزومی داشت که دور دوم برگزار شود. پس از دور نخست، همان نفرات اول و دوم "دولت وحدت ملی" تشکیل می دادند و مزاحم وقت و آبروی شهروندان محترم افغانستان نمی شدند.
سوم این که، این سخن اشرف غنی، کسی خود را دانشمند بی بدیل جامعه بشری می داند، بسیار بی اساس و مضحک است: "ما بدین باور هستیم که اگر برنده همه قدرت را بگیرد، برای افغانستان خوب نیست. ما باید به تمام افغانها اطمینان بدهیم که هر رای آنها حساب میشود".
بدون شک، جامعه پویا و سالم، جامعه سیاسی پیشرو نیاز مبرم به فضای "رقابت سالم" دارد؛ اما افغان ها از آنجایی که در هر جنگی همیشه گوشه "معامله" را باز می گذارند، همواره در مقاطع اصلی تاریخ جورآمد کرده اند؛ طوری که حالا سرنوشت ما این است!
به نظر من، پس از شمارش تمام آرا نه تنها "دولت وحدت ملی" نباید شکل بگیرد، بلکه باید فرد متقلب مجازات شود. فرد برنده هم بی درنگ کابینه ای "همسان و همگون" را تشکیل دهد و با حفظ حقوق اساسی شکست خوردگان، برای پنج سال آینده برنامه کارآمد تعریف کند. این گونه افغانستان قادر خواهد بود که گام محکم و اساسی را در نظام سیاسی نوین خود بگذارد. در غیر آن، "دولت وحدت ملی" یعنی "دموکراسی افغانیزه شده" یعنی "پیرهن تنبان و نکتایی" یعنی همان "تقسیم قدرت عنعنوی در خیمه لویه جرگه" ... یعنی هرچیز به جز "رای مردم"!
بدرود